به گزارش سلامت نیوز به نقل از روزنامه بهار ؛ به موازات افزایش این کانونها، کمپها و کلینیکهای ترک اعتیاد نیز بهصورت قارچ گونهای رشد داشتهاند و با عناوینی فریبانگیز مانند درمان یک روزه، هیپنوتیزم، طب سوزنی، ارسال رایگان دارو، قرص و کپسولهای گیاهی درصدد فریب معتادان و خانوادههایشان هستند. آمارها حاکی از آن است که بیش از 500 کمپ غیرمجاز ترک اعتیاد در کشور فعالیت دارند. به تازگی هم به علت ادغام خدمات ترک اعتیاد با برنامه پزشک خانواده، صدور مجوز تاسیس مراکز درمان اعتیاد مجاز متوقف شده است. در این زمینه با دکتر محمود توکلی، پژوهشگر مرکز تحقیقات سوءمصرف و وابستگی به مواد دانشگاه علوم بهزیستی و توانبخشی گفتوگو کردهایم که در ادامه میخوانید.
آیا کلینیک ترک اعتیاد با کمپ ترک اعتیاد متفاوت است؟
بله، کلینیک ترک اعتیاد خدمات درمانی را بهصورت سرپایی و بهشکل ویزیت بیماران در مطب انجام میدهد حال آنکه کمپ یک مرکز بستری است. کمپ بهشکل شبانهروزی عمل میکند و حداقل باید 3 شیفت پرسنل کاری در آن حضور داشته باشند. کلینیک ترک توسط پزشکان، روانشناسان و پرستاران اداره میشود و پزشک، مسئول فنی است و باید پاسخگوی تمامی اقداماتی که در آن انجام میشود، باشد. در کلینیک سرپایی درمانهای دارویی (سمزدایی)، مشاورهای و رواندرمانی و گروه درمانی انجام میشود و بعضی کلینیکها خدمات مددکاری و کار با خانواده و اشتغال و توانبخشی اجتماعی را هم انجام میدهند. معمولا کمپها توسط معتادان بهبودیافته اداره میشود. در کمپها برنامههای خوبی انجام میشود اما پرسنل این مراکز تحصیلات پزشکی یا روانشناسی آکادمیک بالایی ندارند و این نقطهضعفشان محسوب میشود و از این نظر کیفی باید تقویت شوند.
باتوجه به اینکه 30درصد از موادمخدر در ایران وجود دارد و آمارها ناشی از این هستند که بیش از سهمیلیون ایرانی معتاد به موادمخدر و محرکزا هستند، چرا تعداد کمپهای مجاز کم است؟
به نکته خوبی اشاره کردید، متاسفانه سازمانهای مسئول باید پاسخگو باشند که چرا روند گرفتن مجوز برای کمپهای استاندارد با تاخیر پیش میرود. در این زمینه باید وزارت بهداشت و سازمان بهزیستی کشور پاسخگو باشند. البته مسالهای که به گمان من وجود دارد این است که چون کمپها از نظر سود و گردش اقتصادی با مشکل مواجه هستند، خیلی جذابیتی برای بخش خصوصی برای ورود به کار وجود ندارد. باید دولت یارانه برای این بخش تعریف کند و آنها را مورد حمایت ویژه قرار دهد.
چرا درباره کمپهای غیرمجاز که بهصورت قارچگونه در حال رشد هستند، مسئولان توجه لازم را نسبت به آنها ندارند؟
متاسفانه برای من هم همیشه جای سوال بوده که چطور این کمپهای غیرمجاز به سرعت برق و باد در حال رویش هستند. فکر نمیکنم برخورد با این کمپها چندان مشکل باشد فقط مسئولان امر باید کمی همت کنند.
خانوادهها چگونه باید کمپهای غیرمجاز را از مجاز تشخیص دهند؟
در حقیقت با این مساله، مراکز غیرمجاز و رشد سریع آنها و با توجه به ادعایی که خود این مراکز دارند و احتمالا از عملکرد خودشان دفاع میکنند کمی تمایز آنها از کمپهای مجاز مشکل است. اما طی سالهای اخیر ستاد مبارزه با موادمخدر با همکاری سازمان بهزیستی کشور مرکز مشاوره تلفنی اعتیاد 09628 را راهاندازی کرد که میتواند خدمات مشاورهای خوبی را نسبت به اعتیاد به خانوادهها بدهد.
چنددرصد از معتادان امکان بهبودی کاملشان در این کمپها وجود دارد چون زیرا طبق شنیدهها بیش از 90درصد افراد بعد از ترک و خارج شدن از کمپ، دوباره باز میگردند؟
معمولا عود در درمان اعتیاد بالاست. البته در بیماریهای پزشکی مزمن هم مساله به همین صورت است. مثلا نتایج پژوهشهای طولی (آیندهنگر) نشان داده نتایج درمان اعتیاد تقریبا شبیه نتایج درمان بیماریهای پزشکی همچون فشارخون و آسم است. همه این بیماریها کم و بیش از نظر نتایج اثربخشی درمان، شبیه هم هستند. در صورت خارج شدن بیمار از روند درمان تقریبا حدود 50 تا 60درصد عود وجود دارد، بنابراین باید ذهنیت خود را مطابق با ماهیت این بیماریها تنظیم کنیم، یعنی معتاد و خانواده بدانند در صورت قطع درمان (دارویی یا مشاورهای) امکان عود بالا میرود. موفقیت سمزدایی در روشهای بستری همچون کمپ حدود 95 تا صددرصد است، یعنی این بیماران طی سه تا چهار هفته بستری معمولا سمزدایی میشوند و بدنشان از مواد پاک میشود اما پس از ترک وسوسه و ولع مصرف مجدد، در مغز آغاز میشود و رفتارهای اعتیادی که سالها وجود داشته، ادامه مییابد. پس بیمار باید بعد از ترخیص از کمپ درمانهای مشاورهای یا رواندرمانی فردی، گروهی را آغاز کند. سمزدایی فقط یک جزء کوچک از درمان است و چنانچه با برنامههای مشاورهای همراه نباشد تاثیر چندانی در بهبودی کامل و همهجانبه نخواهد داشت. ممکن است این برنامههای مشاورهای در قالب درمانهای 12 قدم ارائه شود یا هر برنامه مشاورهای دیگر که تاثیرات علمیاش اثبات شده است.
آیا در این کمپها و کلینیکها علاوه بر درمان دارویی از روانکاوی و رواندرمانی استفاده میشود؟ بهطور کامل توضیح دهید در این کمپها چه مجاز و چه غیرمجاز چه مواردی میگذرد؟ به چه صورتی ترک داده میشود؟
همه مراکز درمانی اعم از سرپایی و بستری درمانهای غیردارویی شامل مشاوره و رواندرمانی انفرادی و گروهی کم و بیش وجود دارد. اما بحث بر سر چگونگی انجام و کیفیت مباحث ارائه شده و التزام عملی و واقعی مراکز به شرکت دادن واقعی افراد در حال ترک است. اینکه مدیریت مرکز چقدر خودش به توانبخشی روانی و اجتماعی باور داشته و به استانداردها پایبند باشد و از افراد درحال ترک نیز بخواهد که با جدیت و انگیزه بالا در جلسات حاضر باشند و بخواهند تغییر کنند، مهم است و گرنه به لحاظ شکلی همه مراکز مدعی ارائه خدمات درمان غیردارویی هستند.
در حال حاضر در کمپها تعداد معتادان به موادمخدر زیادتر است یا معتادان به مواد محرکزا؟
در این زمینه اطلاعات دقیقی ندارم اما آخرین طرح پژوهشی ملی «ارزیابی سریع سوءمصرف مواد در ایران» که در سال 1386 توسط مرکز تحقیقات سوءمصرف و وابستگی به مواد انجام شد، شواهد حاکی از آن بود که مواد محرک حدود 5درصد مواد مصرفی معتادان ایران بوده است ولی از آن مقطع زمانی 6سال گذشته و هنوز تحقیق جامعی که جدید باشد و وضعیت نیمرخ اپیدمیولوژیک معتادان ایران را نشان بدهد، انجام نگرفته است ولی شواهد غیررسمی حاکی از افزایش محرکها به بالاتر از 30 تا 40درصد از جمعیت مصرفکنندگان مواد است. البته اینها کسانی هستند که معمولا ماده غالب مصرفیشان کراک، هرویین یا تریاک است و همزمان با آن، شیشه نیز به شکل هر روز یا چند بار در هفته استفاده میکنند.
نظرتان درباره توقف صدور مجوز مراکز درمان اعتیاد مبنی بر ادغام خدمات ترک اعتیاد با پزشک خانواده چیست؟
این دست خبرها را بهتازگی شنیدهام. درباره توقف صدور مجوز درمان به نظرم کار خوبی است و الان خیلی هم دیر شده، باید خیلی زودتر از اینها این کار عملی میشد. متاسفانه ما دچار افراط و تفریط هستیم. یک وقت مسئولان ما میبینند و با هم مسابقه میدهند در افزایش کمی خدمات بدون درنظر گرفتن امکانات رسیدگی، ارزشیابی و نظارت. وقتی تعداد کارشناسان فلان دانشگاه در حوزه نظارت بر عملکرد مراکز کمتر از انگشتان یک دست است چطور میشود به عملکرد 1500 مرکز رسیدگی کرد؟ نتیجه آن، این است که خدمات بدون کیفیت ارائه میشود و اصولا اصل درمان زیر سوال میرود. گاه در همین شهر تهران میبینیم که در دو ساختمان مجاور هم چند مرکز ترک اعتیاد فعالیت میکنند. خب نتیجه این میشود که تمام مقررات و استانداردها فراموش میشود و قربانی اصلی این کار معتادان هستند. اما اینکه گفتید قرار بر این است که اینها در مراکز پزشک خانواده ادغام شوند واقعا دستورالعمل یا مطلبی نخواندهام که مشخصات دقیق این برنامه چیست و چه اهدافی را تعقیب میکند.
اما از آنجاییکه رویه دولت قبلی به انجام طرحهای غیرکارشناسی بود نسبت به نتایج و عواقب آن خوشبین نیستم. سالها در سازمان بهزیستی کشور مسئولیتهای اجرایی داشتم نخستین کلینیک ترک اعتیاد در سال 80 در زمان من تاسیس شد. به خاطر دارم آن زمان که ما میخواستیم برنامه خصوصیسازی درمان اعتیاد را آغاز کنیم خیلی خوشبین نبودیم که بخش خصوصی جلو بیاید، حالا 12 سال از آن زمان میگذرد و اینکه نمیتوان منکر شد که ما پیشرفت داشتیم، درست است که هنوز از کیفیت و نتایج راضی نیستیم و باید آن را ارتقا دهیم، ولی اینکه 5000 مرکز را تعطیل یا ادغام کنیم، نمیدانم با چه منطقی سازگار است! پنج تا ششهزار پزشک و تقریبا دو تا سه برابر آن، روانشناس، پرستار مددکار سالهای طولانی آموزش دیدند مهارتهایشان افزایش پیدا کرده است. این همه تجربه و مهارت آموزش، پس اینها چه میشود؟ در ثانی یادم است دولت از برنامه دوم توسعه سیاست کوچکسازی و چابکسازی را پیگیری میکند و اینها با ادغام چگونه سازگار است؟ منابع آن اعم از استخدامهای جدید از کجا تامین میشود. در واقع اینها سوالاتی است که در ذهن من بیپاسخ است. اگر جزییات برنامه منتشر شود شاید بتوان دقیقا آنها را بررسی کرد تا ببینیم چقدر اجرایی هستند و آیا مصالح دولت و مردم را تامین میکنند؟
نظر شما